|
|
كف پنجره
ـ(( داستانو از كجا شروع كنيم ؟ ! من بگم ؟ ! باشه ! ! خوب ! ! بذارين ببينم ، آهان ! اولش يك كف پنجره بود . آره . يك كف پنجره با دو تا پيچ . رنگش ؟ ! رنگش ، آهان جگري يعني يه جور زرشكي بود .))
ـ(( يك كف پنجره كه يك ريل هم كنارش بود و اگه باهوش باشين ، خوب دو لنگه پنجره كشويي . ))
ـ(( آهان اون ورش رو مي خواي ؟ ! باشه ! ! اون ورش وقتي خوب نگاه كني ، آره ، اگه نور خيلي زياده يك كم چشماتو تنگ كن ، دستتم مي توني سايه بون كني ! آره اونجا يه شهره ! خونه هاي بلند ، يه عالمه . سقفاشونو فقط مي بيني . ))
ـ(( آخه اين يك كف پنجره معمولي نيست كه ! ! نه تنها دو تا پيچ داره ، رو ارتفاع هم پيچ شده .))
ـ(( تازه ! يك كمي هم شيب داره رو به همونجا كه شهره .))
ـ(( خوب كجا بوديم ؟ آهان . سقفها . بامها بهتره بگيم . يا خاكستريند يا با يك قوطي هاي فلزي بزرگي ، خال خالي شدند . ))
ـ(( البته نبايد بي انصاف بود ، يك كمي دورتر نگاه كن ، اون ور نه ! ! انگشتم رو دنبال كن ، درختها هم ديده مي شن . ))
ـ(( اوايل بهار سبزند . كم كم سبز خاكستري مي شن ، چيه ؟ ! مي خواي بري بهار بياي ؟ ! نه صبر كن ! هنوز مونده ! ! همه رو نشونت ندادم ! ))
ـ(( اون خطهاي كج محو رو مي بيني ؟ اونا كوهن ! ))
ـ(( خيل خوب ! ! باشه ! ! اِم . . . ! آهان ، اون بالا رو مي بيني ؟ اون آسمونه ! قبول دارم مثل داستانا آبي نيست . ))
ـ(( باشه ، باشه ! ! فهميدم ! ! حوصله ات سررفته . يك بازي ديگه مي كنيم اصلا” ، خوبه ؟ ! راضي شدي ؟ ! ))
ـ(( تاب بازي ؟ خاله بازي ؟ ! سرسره بازي ؟ نه ؟ اينم نه ؟ بذار ؟ ! . . . بالا بلندي ؟ ! اين كه خوبه ديگه ! نه ؟ ! ))
ـ(( مي دونستم دوست داري . ))
ـ(( خوب ، تو گرگ شدي ، من مي پرم . ))
همه جا پر از آسمونه ، آبي خاكي .
ـ(( نتونستي منو بگيري ، هه ، من بردم . ))
پر از آسموناي آبي خاكي با كف پنجره و دو تا پيچ . و . . . سقوطــــــــــــــــ .
|
|
|
